طرح طلایی علی عربی چیست؟
طرح طلایی، مسیریست که مختص استعدادها، علایق و شخصیت تو از لحظهی تولدت به دنیا آمده و امروز منتظر توست. مسیر اختصاصی جذب عشق، ثروت و آرامش یکپارچه.
موفقیت در ایران امروز – فانتزی یا واقعیت؟
بدون شک در بهترین روزهای ایران به سر نمیبریم! از یک طرف رشد فناوری و اینترنت روز به روز فرصتها و کسب و کارهای قدیمی را پایینتر میکشد و از سوی دیگر بحران اقتصادی، درگیریهای بینالمللی و نرخهای عجیب و غریب ارز ضربات پی در پی بزرگی به زندگی ما وارد میکنند. به گفتهی نیچه، دانش قاتل عمل است. امروز ما به چیزی بیشتر از اطلاعات نیاز داریم. اگر دوندهی خوبی در زندگی بودهای، جان کلامم را میفهمی. ما در ایران امروز تنها دو راه پیش رو داریم: یا پرواز در اوج و یا سقوط. دیگر فرمولهای یک زندگی متوسط و خوب پاسخگو نیست.
متأسفانه باورها و دیدگاههای مسموم عمومی در این کشور با عصر دیجیتال و رسانههای اجتماعی خیلی زودتر و سریعتر از قبل گریبانگیر همه شده است. باورها و دیدگاههایی که نسل به نسل جلو رفته و امروز در حال انفجار در ۹۷ درصد مردم کشور است. قشر ۹۷ درصدی یا اغتشاشگر شده و یا یاد میگیرند سبک زندگی خود را با شرایط وفق دهند تا فقط کمی بیشتر دوام آورند. تا پیش از رسیدن آن روز موعود که شاید معجزهی زندگیشان تحقق یابد، روزها را با روزمرگی و در بهترین حالت، با دلخوشیهای کوچک و سربندیهایشان پیش میروند. با نگاهی منسوخ و کهنه زمینگیر شده و در این روزهای ایران، دیگر آن رویای زندگی ایدهآل را مثل یک خواب و خیال کودکی حتی به یاد ندارند. از دیدگاه جسم و ذهن ویران، تنها راه پیش رو مهاجرت است.
موضوع مادیات نیست، باور است. بدون پول میتوان به پول و ثروت و بهترین زندگی و روابط دست یافت. همانطور که بزرگان زیادی توانستهاند. باید مهارتهای ضروری دنیای امروز آموخته شود، اما زیر سایهی یک باور قدرتمند. بدون یک باور و دیدگاه درست، آموزش و دانش سردرگمیست. بدون باور فعالیت راه به هیچ کجا نمیبرد. چرا که شاید فاصلهی تو با موفقیت یک قدم باشد، اما پشت به آن ایستاده باشی!
این است که هدیهی ما ارائهی آخرین قطعهی پازل است. ارائهی یک ذهنیت و معنای شفاف که مه غلیظ ذهن را میزداید و جهت درست را نمایش میدهد.
این روزها نه تنها در ایران، که در کل جهان دیگر امنیت شغلی معنایی ندارد. شرکتهای بزرگ روز به روز به نیروهای کمتر نیاز پیدا میکنند. این روزها نیاز امنیت شغلی نیست، آزادی مالی هم نیست. ضمیر ناخودآگاه هستهی مرکزی ماست که کل رفتار و افکارمان را تقریبا بیهیچ ارادهی خودآگاه جهت میدهد. نیاز امنیت شغلی و آزادی مالی نیست، نیاز اعتماد به نفس مالیست که دسترسی به آن با یک ناخودآگاه معیوب، امکان پذیر نیست. با یک برنامهریزی ناخودآگاه معیوب، دسترسی به هیچ چیز ریشهای و دائم امکان پذیر نیست.
ارزش اطلاعات در این دنیا، شبیه به ارزش اطلاعات در جنگ است. در جنگ اطلاعات برابر با زندگیست. اگر از عملیات و اطلاعات درونی دشمن مطلع نشویم، هیچوقت از حملات آگاه نخواهیم بود و به سادگی نابود میشویم. به لطف گستردگی اینترنت و دهکدهی جهانی، این روزها دسترسی به اطلاعات بسیار آسان است. امروز هر کسی میتواند خدمات، محصول یا برند خود را توسط پلتفرمهای رایگان زیادی به جهان معرفی کند. اطلاعات مورد نیاز به صدها زبان نوشته و گفته میشود. و مشکل درست از همینجا شروع میشود!
چرا که این اطلاعات به جای جهت دادن به تو، تو را سرگردان و بعد غرق میکنند.
هر آنچه نیاز داری در اختیار توست؛ اما در میان دریایی از گفتهها، کتابها و برنامههای آموزشی. زندگی کوتاه است و پیمودن تمام جادهها در راه یافتن مسیر درست ممکن نیست. خبر خوب این است که نیاز به هیچ کدام نیست. زندگی تو یک مسیر اختصاصی خودت را دارد. مسیری که در راستای استعدادها، خصوصیات شخصیتی و خواستههای توست. من نام این مسیر را طرح طلایی گذاشتهام؛ طرحی که از زمان تولد همراه تو، برای تو، به دنیا آمده.
جهت داشتن ضروریتر از بزرگ بودن است. جهت داشتن بسیار مهمتر از سریع بودن است. تو مثل یک سربازی که روز و شب پشت تیربار نشسته و به امید زدن هدفی در دور دست به زمین و زمان شلیک میکند؛ و در انتهای روز، بی هیچ انگیزه، انرژی و رمق، نا امید است. فرمول زندگی این نیست، در زندگی باید بیشتر روز را فکر، هدف روز را پیدا، و فقط یک تیر به قلب آن شلیک کنی. در زندگی باید تکتیرانداز باشی.
تکتیرانداز زمانش را در اختیار دارد. تمام روز موقعیت سنجی و فکر میکند. آهسته و با آرامش حرکت میکند و با یک ثانیه چکیدن ماشه، به هدف میزند. اما، بدون یک راهنما، زندگی تو مجموعهای نا منسجم و بیمعنا از تجارب گوناگون با هزینههای هنگفت زمان، انرژی و پول است.
همانطور که احتمالا تا به امروز متوجه بودهای، هزاران کتاب و سمینار و سخنان و درسهای موفقیت، راه به هیچ جا نمیبرد! چرا؟
چون وظیفهی واقعی راهنما، ارائهی اطلاعات نیست. یک عمر مطالعه و آموزش هیچ ثمری ندارد، اما تنها کافیست یک جمله به اعماق ضمیر ناخودآگاه تو نفوذ داشته باشد. و این، نیاز به چیزی بیش از دانش دارد. این نیاز به قدرت نفوذ دارد.
اولین کاری که بعد از راه اندازی سایت طرح طلایی انجام دادم، صرف زمان و وسواس کافی برای تهیهی کاملترین و بهترین ترجمه از کتاب زندگی خود را طراحی کنید بود. این کتاب خلاصه و خودآموز یک دورهی ۱۰۰۰ دلاری در دانشگاه استنفورد است که شیوههای مشهور کشف علایق ذاتی و ایدههای دستیابی به آنها را در اختیار میگذارد و شیوهی نفوذ به اطلاعات درونی و بازار کار مخفی را معرفی میکند.
آنهایی که برای یافتن هویت و معنای حضورشان در این دنیا هزارن جاده را میدوند و برای ساخت یک زندگی سرشار از آرامش و ثروت، یک عمر در تحصیل و دانشگاه، مسیرهای مختلف زندگی شخصیشان را تجسم میکنند و در نهایت، مدرک به دست، با یک دنیای رو به زوال و ناعادلانه رو به رو هستند. این قانون بازی نیست! این بیرون دنیای دیگریست.
هدف از مسیری که جامعه برای تو طراحی کرده، گرفتن هویت از تو به منظور تبدیلات به یک ابزار است.
زندگی این است:
فکر کن در مسابقهای شرکت کردهای که هدف، زدن سیبی با کمان از یک فاصلهی نزدیک است. خوشحال، پرانرژی و آمادهای. سالها آموزش تیراندازی با کمان دیدهای و حالا زمان پاداش توست. همه چیز ساده بهنظر میآید. اما به محض پخش شدن سوت مسابقه، بخار غلیظی فضا را پر میکند و تو دیگر سیبی نمیبینی. در این فضا گم میشوی و کم کم حتی کمانت محو میشود. زندگی این است.
چون آموزش دیدهای، تا قبل از صدای سوت، همه چیز روشن و شفاف است. این مه غلیظ از کجا آمد؟ چرا کور شدی؟
چون دسترسی تو به اطلاعات وارد شده در کتابخانه مغز، در لحظات سرنوشت ساز، در لحظاتی که بیشترین نیاز را به آن داری، به طور کامل قطع میشود. میخواهد یک مشاجره در رابطه باشد یا معامله، تو در آن لحظهی حساس، هیچ دسترسی به اطلاعات مغز نداری و غریزی و ناخودآگاه عمل میکنی. اطلاعاتی که در ناخودآگاه تو نفوذ نکرده، طبق مکانیزم دفاعی مغز، به طور کل به کنار میرود.
اینجاست که اهمیت ضمیر ناخودآگاه روشن میشود. آن بخار غلیظ سفید رنگ هم یک نام واقعی دارد و مشکل اکثریت است: Brain Fog. ما کاملا ذهن خود هستیم. ذهن کنترل کنندهی تمام احساسات و افکار و مسئول هدف گذاریها و تصمیمات سرنوشت ساز ماست. اما ذهن دو بخش دارد: خودآگاه و ناخودآگاه. و آنچه ما برای تغییر نیاز داریم، نیمهی بسیار عظیمتر آن، ذهن یا ضمیر ناخودآگاه است.
کمتر پیش میآید وقتی این مه غلیظ فضا را پر کرد، ما هم کمان را زمین بگذاریم و برویم. ما در ۹۹ درصد شرایط در این مه غلیظ هم کاری برای برنده شدن انجام میدهیم. و در این زمان است که کنترل خود را به احساسات خود واگذار میکنیم. احساسات میتواند جنگ به پا کند. همان که میتواند بهترین رابطهی عاشقانه و بهترین مشتریان و ثروت و حال خوب را بسازد. احساسات نیاز به کنترل دارد و بدون شفافیت ذهن، ما هیچ کنترلی نداریم.
ذهن نیرویی برابر با خورشید دارد اما مثل همان خورشید، شعلههایش به هر طرف زبانه میکشد. ذهن نیاز به مهار دارد. چیزی که مثل یک ذرهبین نیروی خورشید را در یک نقطه متمرکز و آتشی سوزان بر پا کند. از بین بردن این مه غلیظ ذهن و ایجاد شفافیت در مسیر، احساسات و تصمیمات، نیازمند برنامهریزی ناخودآگاه است. ناخودآگاه انسان در کودکی برنامهریزی و مهر و موم شده. باز کردن مهر و موم و برنامهریزی مجدد، کل نیاز یک انسان است.
زندگی در ایران امروز
فرصتهای دیروز، امروز تمام شدهاند. امروز سرویسهای درخواست خودرو، تاکسی رانی را فلج کردهاند. امروز در کنار فشارهای اقتصادی، فروشگاههای اینترنتی، کاسبان بازارهای مشهور کشور را ناامید کردهاند. کاسبانی که روزی با خرید یک ملک تجاری در منطقهی معروف شهر، تصور داشتند که دیگر اساس امپراطوری خود را بنا کردهاند. بعد از موفقیت اسنپ تاکسی، افراد بسیاری به سمت طراحی اپلیکیشن درخواست خودرو هجوم بردند و هزینههای میلیاردی در برنامههایی تلف شد که امروز نامی هم از آنها شنیده نشده. یک مجله سرگرمی میشناسم که در سال اول درآمد ماهیانه ده میلیون تومان را رد کرد. آیا باید پشت سر انجامش داد؟ تلفات دنبال کنندهها بیش از اندازه است.
چاره چیست؟ پردرآمدترین شغل ایران چیست تا همین فردا شروع به انجام و زندگی خود را عوض کنیم؟ خبر بد این است که حافظهی مردم به شدت محدود است. در هر حوزه نهایت ۵ برند به ذهن میماند. نفر ششم تفاوتی با صدم ندارد. صفحهی دوم گوگل به بعد جواب نمیدهد. باید اول شوی. و موضوع اینجاست که تو تنها در راه اختصاصی خودت میتوانی نفر اول باشی. کسب و کار و زندگی، تفاوتی ندارد.
طرح طلایی، مسیر اختصاصی و راهکار مختص زندگی، رابطه و کسب و کار توست. طرح طلایی زندگی تو همان عدسی ذرهبینی است که مختص زبانههای سرکش ذهنت طراحی شده تا آن خورشید را در یک نقطه متمرکز کند و آتشی سوزان به راه اندازد.
ما ذهن خود هستیم و اولین اصل در کنترل ذهن، شفافیت است. چیزی که روز به روز برای ذهن مه آلود و تنبل ما با مشکلات اقتصادی کشور و پیشرفت سریع تکنولوژی، کمرنگتر میشود. با دویدن بیشتر در جهت نادرست، هر لحظه دورتر میشویی. بدون کنترل ذهن، احساسات زندگی را در بر میگیرند. بدون کنترل ذهن، قانون جذب به جای خدمت به ما، زندگی ما را تباه میکند. طرح طلایی تو همین حالا در برابرت است. اما مثل یک تکه سنگ بیشکل که منتظر بینش کافی برای تراش خوردن است. برای پیکر تراشی ابتدا میبایست با شفافیت تمام، کل طرح تندیس را در دل سنگ تجسم کرد و بعد فقط مشغول کندن سنگهای اضافی دور آن شد. و این تجسم و ثبات در این مسیر، نیازمند برنامهریزی درست ناخودآگاه است.
اولین اصل در به کار بستن قانون جذب، روشن بودن هدف و مسیر است؛ هنگام متمرکز شدن زبانههای سرکش ذهن است که قانون جذب با بیشترین نیرو فعال میشود. برای این شفافیت باید از طرح طلایی زندگی خود آگاه باشی. که هستی؟ چه استعدادی داری؟ چه میخواهی؟ چگونه انتخاب میکنی؟ برای چه در این سایت مشغول خواندن این مطلب هستی؟
از زندگی عادی خداحافظی کنید چرا که تنها دو راه پیش رو داریم: بالا رفتن و سقوط.
نگران شرایط امروز کشور نباش. این شرایط تنها سرعت یک آیندهی محتوم را بالا برده است. شکاف طبقاتی امروز جامعه، پول نیست. برنامهریزی ناخودآگاه، ذهنیت و باور است. باورهای محدود کنندهی ۹۷ درصد مردم است که آنها رو روز به روز پایینتر میکشد. میپرسی چرا؟
ایران ثروتمندترین کشور خاورمیانه طبق آخرین تحقیقات فوربز است. و قانون اول پول، جریان داشتن است. اگر تو نمیتوانی در این جریان بزرگ قرار بگیری، موضوع باورها و برنامهریزی معیوب و تخریب کنندهی ناخودآگاه تو در کودکیست. دانش قاتل عمل است و کار ما انتقال دانش صرف نیست. برنامهریزی ذهن ناخودآگاه با یک متد ابداعی و بکر به نام دوپینگ ذهن است.
شاید فاصلهی تو با موفقیت یک قدم باشد، اما پشت به آن ایستادهای. هدیهی ما به تو، ارائهی آخرین قطعهی پازل است. ارائهی یک ذهنیت و معنای شفاف که مه غلیظ ذهن را میزداید، جهت درست را نمایش میدهد و تو را مفتخر از هویتی که همین حالا داری میکند؛ و این کلید جذب عشق، ثروت و آرامش یکپارچه است.
سلام ، من ۴ سال با شخصی تو رابطه بودم. همه چیز خیلی خوب بود تا اینکه من از شدت دوست داشتن زیاد به طرف مقابلم فقط گیر های الکی میدادم. دعواهای الکی میکردم. الان که به اشتباهم پی بردم میگم الکی وگرنه تو اون تایم نظرم این نبوده و همیشه حق با من بوده. هر سری که میگفتم دیگه بسه خسته شدم کات کنیم طرف مقابلم نمیزاشت ولی الان اون دیگه خسته شده و به من گفت که دیگه برنمیگرده با وجود اینکه هر روز بهم پیام میده اما الان ۲ ماهه که رسما کات کردیم. همه در جریان دوستی ما بودن حتی خانواده ها. الان سوال من اینه که با وجود اینکه الان هم من کات کردم ولی پشیمونم چه کاری بهتره که انجام بدم؟ برم سمتش یا نه؟ من از دوست داشتن زیاد شکاک شده بودم نسبت به همه چیز( البته اینم بگم تو این ۴ سال چیزی از طرفم ندیدیم غیر از ۱ بار که کوشیشو چک کردم دیدم به یه سری دخترا پی ام بازی کرده بودن ) که بماند ۱ ماه باهاش قهر کردم و کاری کردم که به اشتباهش پی برد ولی من دیگه شکاک شدم در صورتی که کاری نمیکرد دیگه
چطور میتونم مشاوره خصوصی درخواست بدم ؟؟
سلام وقت بخیر من تصاویر برای تابلوی تجسم میخاستم تو یوتیوب هم پیغام گذاشتم گفتید اینجا بگم ممنون میشم بگید چطوری میتونم تهیه کنمم سپاس فراوان
سلام استاد، من حدود ۸ ماه با نامزدم بودم، من ایشون رو از ۸ سال پیش میشناختم، من ۸ سال پیش ایشون رو رها کردم چون ازش خوشم نمیومد، بعد از ۸ سال برگشت، و بلافاصله اومدن خواستگاری و کلی هم عوض شده بود، از همه نظر، منتهی خانوادش از اولم موافق نبودن حتی برای هیچ کدوم از مراسم نه خانوادش اومدن و نه حمایت کردن، فقط پدرش اومد که اونم به زور نامزدم اومد و همش تو مراسم تیکه پرونی میکرد،گذشت و ما تو این ۸ ماه عاشق هم بودیم و هر روز از صبح تا شب با هم بودیم، ولی چون بعضی رفتاراش منو آزار میداد من شروع کردم به اعتیا به قرص کدئین که البته الان ترک کردم، این قرص ها باعث پرخاشگری من شده بود، توی روی من با من خوب بود ولی پشت سرم به خانوادم شکایت میکرد، ۱ هفته رفتارش سرد شد و یه دفعه گوشیشو خاموش کرد و پدرش کلی الفاظ بد به من گفت و رابطمون به کل تموم شد، منم فقط یک بار بهش کفتم من دوستت دارم نذار رابطمون تموم بشه ولی قبول نکرد، اما هنوز نه منو از جایی بلاک کرده نه از اینستا منو حذف کرده، ۱۲ روزه میگذره، به نظرتون امیدی به بازگشتش هست؟
ممنون ازشما استادبهترین سایتی که تاالان دیدم
سلام من خیلی فوری به کمک شما نیازدارم لطفا بگید چطوری مشاوره خصوصی باهاتون بگیرم
سلام درود بر شما . دوره جدید که قرار بود تابستان ۹۹ شروع بشه به کجا رسید شخضا منتظر هستم و مشتاق